نسیم عشق

و چشمانت رازِ آتش است. و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد. و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم می‌کند

نسیم عشق

و چشمانت رازِ آتش است. و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد. و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم می‌کند

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۷ مطلب توسط «مهرانه» ثبت شده است

۳۰
آذر

زندگی " باغی " است.

که با عشق " باقی " است مشغول " دل " باش نه " دل مشغول ".

چرا که بیشتر غصه های ما از قصه های خیالی ماست.

پس بدان : اگر " فرهاد " باشی ، همه چیز " شیرین " است.

روزهای سرد آذر ماهت خوش و یلدایت فرخنده باد.


  • مهرانه
۱۷
آذر




مردم اغلب بی انصاف , بی منطق و خود محور هسدتند ولی آنها را ببخش

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهانی متهم می کنند ولی مهربان باش

اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی داشت ولی موفق باش

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند اما شریف و درستکار باش 

انچه درا در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک هفته ویران شود ولی سازنده باش

اگر به شادمانی و آرامش دستیابی به تو حسادت می کند ولی شادمان باش

آنها خوبی هایت را چه زود فراموش می کنند اما نیکوکار باش

بهترین کارهایت را به دنیا ببخش حتی به اندازه سر سوزنی باشد

و در نهایت می بینی هر آنچه هست میان تو و خدا هست نه میان تو و مردم !

  • مهرانه
۲۷
شهریور


یادم هست یکی می گفت اومدیم که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم

پس در مسیر زندگیت سعی کن سه چیز رو با احتیاط برداری :

 1. قدم    2. قلم     3. قسم

سه چیز رو پاک نگه داری :

1. جسم    2. لباس    3. خیالات

سه چیز رو بکارگیری :

1. عقل    2. همت     3. صبر 

سه چیز رو آلوده نکنی :

1. قلب    2. زبان    3. چشم

و سه جیز رو هیچوقت فراموش نکنی :

1. خدا    2. مرگ     3. دوستان خوب

  • مهرانه
۱۶
مرداد


ایمان مانند کودک یکساله ای است وقتی او را به هوا می اندازی می خندد
چون می دانداو را خواهی گرفت ! پس به خداوند در تمامی فراز و نشیب های
زندگی اطمینان کن که تو را خواهد گرفت . تا فرصت هست برگرد
او با آغوش باز منتظرست .
  • مهرانه
۱۴
مرداد




بار خدایا ،،، از کوی تو بیرون نرود پای خیالم

نکند فرق به حالم ،، چه برانی چه بخوانی!

                            چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی

                            نه من آنم که برنجم ! نه تو آنی که برانی ...

  • مهرانه
۱۳
مرداد


یک نفر همره باد ، آن یکی همسفر شعر و شمیم

یک نفر خسته از این دغدغه ها ، آن یکی منتظر بوی نسیم

همه هستیم در این شهر شلوغ ، این کفایت که همه یاد همیم

  • مهرانه
۰۹
مرداد


وقتی در تمام شهر ، دیگر دری به روی تو خود را نمی گوشد!

دستان گرم رفیقی نیافتنی ، آنگاه که آغوش مهر کسی عاشقت نشد!

یا با آن دل شکسته ، کسی مهربان نبود!

یا دیگر کسی تو را خواهان نبود ، وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند!!!

تنها اگر شدی ، برگرد پیش من ، تو عبد من

 که من عمریست عادتم ، خرید دلهای خسته هست

من عاشقم به آن که نمی خواهندش کسی!!!

آخر ، دل می برم زآنکه دلش را شکسته اند !

آغوش من ، بپذیرد تو را به مهر ، برخیز!

با توأم! ای خسته ی این روزگار قهر ، در کوچه امید

 نبش طراوت زیبای عاشقی ، در انتهای آنگذر تنگ بی کسی !

آری ، بزن تو زنگ خدا را غریب عشق ، من چشم در رهم که بیایی ، عزیز من ، حبیب من

  • مهرانه