( کوچه بی کسی )
چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۵۴ ب.ظ
وقتی در تمام شهر ، دیگر دری به روی تو خود را نمی گوشد!
دستان گرم رفیقی نیافتنی ، آنگاه که آغوش مهر کسی عاشقت نشد!
یا با آن دل شکسته ، کسی مهربان نبود!
یا دیگر کسی تو را خواهان نبود ، وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند!!!
تنها اگر شدی ، برگرد پیش من ، تو عبد من
که من عمریست عادتم ، خرید دلهای خسته هست
من عاشقم به آن که نمی خواهندش کسی!!!
آخر ، دل می برم زآنکه دلش را شکسته اند !
آغوش من ، بپذیرد تو را به مهر ، برخیز!
با توأم! ای خسته ی این روزگار قهر ، در کوچه امید
نبش طراوت زیبای عاشقی ، در انتهای آنگذر تنگ بی کسی !
آری ، بزن تو زنگ خدا را غریب عشق ، من چشم در رهم که بیایی ، عزیز من ، حبیب من
- ۹۲/۰۵/۰۹
سلام
پس چرا مطلب جدید نمیزارید
...