نسیم عشق

و چشمانت رازِ آتش است. و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد. و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم می‌کند

نسیم عشق

و چشمانت رازِ آتش است. و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد. و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم می‌کند

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۶
مرداد


ایمان مانند کودک یکساله ای است وقتی او را به هوا می اندازی می خندد
چون می دانداو را خواهی گرفت ! پس به خداوند در تمامی فراز و نشیب های
زندگی اطمینان کن که تو را خواهد گرفت . تا فرصت هست برگرد
او با آغوش باز منتظرست .
  • مهرانه
۱۴
مرداد




بار خدایا ،،، از کوی تو بیرون نرود پای خیالم

نکند فرق به حالم ،، چه برانی چه بخوانی!

                            چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی

                            نه من آنم که برنجم ! نه تو آنی که برانی ...

  • مهرانه
۱۳
مرداد


یک نفر همره باد ، آن یکی همسفر شعر و شمیم

یک نفر خسته از این دغدغه ها ، آن یکی منتظر بوی نسیم

همه هستیم در این شهر شلوغ ، این کفایت که همه یاد همیم

  • مهرانه
۰۹
مرداد


وقتی در تمام شهر ، دیگر دری به روی تو خود را نمی گوشد!

دستان گرم رفیقی نیافتنی ، آنگاه که آغوش مهر کسی عاشقت نشد!

یا با آن دل شکسته ، کسی مهربان نبود!

یا دیگر کسی تو را خواهان نبود ، وقتی که کوبه های نکوبیده ای نماند!!!

تنها اگر شدی ، برگرد پیش من ، تو عبد من

 که من عمریست عادتم ، خرید دلهای خسته هست

من عاشقم به آن که نمی خواهندش کسی!!!

آخر ، دل می برم زآنکه دلش را شکسته اند !

آغوش من ، بپذیرد تو را به مهر ، برخیز!

با توأم! ای خسته ی این روزگار قهر ، در کوچه امید

 نبش طراوت زیبای عاشقی ، در انتهای آنگذر تنگ بی کسی !

آری ، بزن تو زنگ خدا را غریب عشق ، من چشم در رهم که بیایی ، عزیز من ، حبیب من

  • مهرانه